• تماس  

چه کسانی مصداق نفّاثات فی العقد هستند؟

13 بهمن 1395 توسط زهرا

 سوره فلق

خداوند حکیم در آیه‌ی چهارم از سوره‌ی فلق که موارد پناه بردن به خدا را می‌شمارد، می‌فرماید:

وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ

پناه به خدا می‌برم از شر آنان که در گره‌ها و بندها می‌دمند!

صاحب تفسیر مجمع البیان ضمن تفسیر آیه‌ی شریفه که مورد نزول آن زن‌های ساحر و جادوگرند،معنای جامعی را نقل می‌کند که از نظر جامعیتی که آیات قرآن دارند و نمی‌شود

آن‌ها رامختص به مورد نزول دانست، معنای لطیف و مناسبی است.می‌گوید:

«النفاثات ،النساء اللاتي يملن آراء الرجال و يصرفنهم عن مرادهم و يردونهم إلى آرائهن‏ »

نفاثات فی العقد، زنانی هستند که مردان را تحت تاثیر جمال و رفتار و گفتار تحریک‌آمیز خود قرار داده و آن‌ها را از عزم و تصمیمی که دارند برمی‌گردانند و تسلیم هوای نفس خود

می‌سازند!یعنی جلوه‌ی زن،یکی از عواملی است که عقده‌ی ایمان را از دل انسان می‌گشاید و رشته‌ی حمیت و مردانگی را پاره می‌کند و عزم و اراده و تصمیم را از دست می‌گیرد و یک

حالت بی‌قید و بی‌بندوباری در آدمی ایجاد می‌کند!در آن موقع مردی که مسحور جلوه‌ی زن شده است،از اقدام به هیچ گناه و جنایتی خودداری نمی‌کند.

____________________________________________

منبع:نباید که گلها پرپر شوند،سیدمحمد ضیاءآبادی،ص:17،18

 نظر دهید »

حسابدارشال به سر

26 دی 1395 توسط زهرا

در هوای دل انگیز صبح،محوتماشای درختان ومنظره ی بیرون بودم که صدای خانمی توجهم رابه خود جلب کرد.پایان مسیر را می پرسید،باتبسم جوابش رادادم.صندلی عقب رابرای نشستن انتخاب کرد ولی منصرف شدوپیش من نشت.گفت امروز هوا خوب است تایید کردم وسکوت بین ما حاکم شدچهره اش به نظر آرام می رسیدودرچشمانش غرور موج نمی زد.برای بحث وگفتگو پایه بود ولی به خاطر حجابم احتیاط می کرد.درحالی که عینکش راازکیف بیرون می آورد،یادخستگی چشمان نخفته ی خودم افتادم که شب ازفرط خستگی می نالیدنداین بار من سرحرف راباز کردم ،شروع کرد به توضیح دادن وباذوق وشوق حرف زدن. آخرسر اسم دکترو آدرس را داد ؛هم چنان ادامه دادیم،ازطب سنتی وتیروئید و..تارسیدیم به کارومدرک ومنشی گری وحسابداری اش واینکه پله پله گام نهاد تا حسابداریک شرکت شود.کافی بود سرحرف رادرمورد چیزی بازکنم آن رامی گرفت وادامه می دادومن درحالی که چادرم را کیپ گرفته بودم بالبخند ومحبت حرف هایش را گوش میدادم وگاهی اظهارنظر می کردم .خیلی راضی وخوشحال به نظر می رسید آرام آرام به پایان نزدیک می شدیم گفت:مادرم مقنعه ام را گم کرده بقیه هم اتو نداشتند مجبورشدم شال سرکنم موهایم بیرون می ریزند…ومن حرفش راتاییدکردم وگفتم آره مقنعه بهترازشال است و… .

وقتی به آخرخط رسیدیم ،موهایش راباتمام تلاش زیر شال اسیر کردو باآرزوی موفقیت برای هم خداحافظی کردیم.

 6 نظر

کپی وذخیره از ماهواره

25 دی 1395 توسط زهرا

مغز ما علاقه‌ی زیادی به تحلیل و ذخیره‌ی اطلاعات به صورت بصری (مشاهده ی تصاویر)دارد. حتی ارتباط میان اشیا و اطلاعات را به شکل بصری ذخیره می‌کند نه لغوی.برای مثال به سه لغت مداد، تلفن و تلویزیون فکر کنید،چه چیزی اول به ذهنتان می‌آید؟ آیا به حروف تشکیل دهنده‌ی این لغات فکر می‌کنید یا به شکل فیزیکی آن‌ها؟پس همانطور که مشاهده می‌کنید درک و یادگیری صورت فیزیکی و بصری داده‌ها و اطلاعات(عکسها،تصاویر،فیلم‌ها) برای مغز ما به مراتب آسانتر از فهم شکل نوشتاری آنها است.

واین همان چیزی است که صاحبان رسانه‌های بزرگ مثل تلویزیون و ماهواره ودیگر رسانه‌های بصری به آن پی برده و در غفلت کامل دیگران با دقت و جدیت کامل برای رسیدن به اهداف پلید و شوم خود سعی در استفاده از آن می‌کنند و با علم به اینکه بین قوه‌ی بینایی و شنوایی رابطه‌ای بس نزدیک وجود داردو یکبار دیدن هر تصویر برای بیننده برابر با شنیدن 1000کلمه درباره‌ی آن شیء رویت شده می‌باشد و یا اینکه ماندگاری تصویر مستهجن در ذهن کودکان 17 روز می‌باشد؛یعنی با دیدن تصاویر مستهجن در فیلم‌ها، سریال‌ها، تبلیغات ویا در زیرنویس‌های برنامه‌های ماهواره‌ای که خانواده‌های ما ناخواسته فرزندان خود را درمعرض آن قرار می‌دهند و بعضاٌ چند ثانیه بیشتر نیست اما پی در پی و حساب شده تکرار می‌شود اثرات مخرب و ویرانگری در ذهن کودکان گذاشته که نه تنها تا سالیان سال از ذهن آن‌ها پاک نخواهد شد بلکه همین تصاویر در ذهن آن‌ها مثل سنگ‌نوشته‌ها حک خواهد شد و بدتر از همه اینکه همین تصاویر حک شده در ذهن کودکان، تصاویر ذهنی آن‌ها را تشکیل خواهد داد و در ضمیر ناخودآگاه انسان بایگانی می‌گردد و تمام شئون زندگی آن‌ها را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

ناخودآگاه شما موجب می‌شود همه‌ی گفته‌ها و اعمالتان،مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای زیربنایی شما هماهنگ است.ذهن ناخودآگاه شما بسته به اینکه چگونه آن را برنامه‌ریزی کنید،می‌تواندشما را به پیش بردو یا از پیشرفت بازدارد.

_____________________________

منبع:بشقاب های سمی، حسین امانلو،ص279-280،

 2 نظر

بامادرشوهر رو به سوی رضوان یا گرداب گناه

22 دی 1395 توسط زهرا

عازم جشن عروسی برادر شوهرش بود.می‌گفت:به خاطر کار شوهرم نمی‌خواستیم برویم.ولی خانواده شوهرم اصرار دارندکه من، بایدباشم. .خیلی مرا دوست دارند ،مادرشوهرم می گفت،باید مریم بیاید. گفتم: چه خوب، الان بعضی ازعروس ها بامادرشوهرشان رابطه‌ی خوبی ندارند.غرورشان اجازه نمی‌دهد وقتی به منزل پدرشوهر می‌روند یک استکان چای برای خودش وخانواده بریزند.منتظر می‌مانند تا مادرشوهر ،کمال و تمام از آنها پذیرایی کند. گفت:ما پنج تا جاری هستیم با این میشیم شش‌تا،بین عروس‌ها منو ازهمه بیشتر دوست دارند. با ذوق گفتم:چه خوب!گفت:من مثل آن‌ها خاله زنک نیستم،پیش آنها پشت سر مادر‌شوهرم حرف نمی‌زنم .ولی آنها هرچه دلشان می‌خواهد می‌گویند،بعدهم که به گوش مادرشوهر می‌رسدواویلا می شود…(خنده).ادامه داد:من صبح  به خانه ی آنها می‌رسم، بااینکه خسته‌ام و بی‌خواب،منتظر نمی‌مانم مادرشوهرم برایم چایی بریزد، خودم سینی راپر می‌کنم و میاورم؛استکان که به دست نمی‌چسبد!!

یکی ازدغدغه های یک زن،چگونگی برخورد باخانواده‌ی شوهر است،شاید یکی ازبهترین کمینگاه‌های شیطان روابط بین خانواده‌هاست به خصوص خانواده‌ی همسر.کافی است شما یک غیبت کوچک بکنید. اگر ازدید یک تماشاگر، به آثار این غیبت بنگرید حتما ازخود منزجرمی شوید.

علاوه برخودتان شما بایک غیبت،باعث سخن چینی ، غیبت،استهزاءومسخره،وشاید تهمت وبهتان توسط یک مسلمان درمورد مسلمانی دیگرمی شوید؛به هرحال وسوسه‌های شیطان دراین میان بی تاثیرنیست وباید سخن شما به گوش طرف مقابل برسد.

شخص غیبت‌شونده،باشنیدن این سخنان دچارغضب می‌شود، وچون برخی اوقات شرایط پیچیده‌ی بین خانواده هامانع تلافی مستقیم می شود، این غضب تبدیل به کینه‌ای بس آتشین وطولانی‌مدت،می‌گردد. و او درطول این مدت اگر به وساوس شیطانی عمل کند، درظاهر برای دفاع ازحریم خود،دست به سخن چینی ، غیبت ومسخره وتهمت و…درمورد شما خواهد زد.

وهر دو طرف با ادعایی حق به جانب،خوشحال و راضی، به افعال خود می بالند. واین گونه بایک سخن، چندین نفر در دام شیطان خناس گرفتارمی شودواین چنین دین و دنیای خودرابه تباهی می‌کشانند. جایی که باید دست دردست هم رو به سوی رضا ورضوان الهی قدم بگذاریم، روبه سوی گرداب گناهی می رویم که هلاکت ابدی را درپی دارد.

اگرباکسی مشکلی دارید خودتان باشهامت وشجاعت حلش کنید، غیبت راه حل مشکلات شما نیست.

«پناه می‌برم به خدا ازشر وسوسه‌گر پنهانی که می‌تواند زیرمَنیت انسان مخفی شود*همان که پی‌در‌پی درسینه‌های مردم وسوسه می‌کند و موجب القاء افکار و خیال‌های باطل و خطرناک درانسان می‌شود.»1

_______________________________

1.تدبر در قرآن، حجت‌الاسلام و المسلمین محمد حسین الهی‌زاده،سوره ناس،آیه 5-4،ص24

 

 

 12 نظر

اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم

09 دی 1395 توسط زهرا

عکس نوشته تربیت فرزند.عکس نوشته گل

 نظر دهید »

از هرکدام فقط یک عدد

29 آذر 1395 توسط زهرا

پسربچه گریه می کرد،پسرم گرسنه اش بود. دکتر خوردن هرچیز بسته‌بندی شده راممنوع کرده بود،ولی تلاش من برای امتناع ازخوردن خوراکی‌هایی که مهمان‌دار داده بود بی‌فایده بود. اوگرسنه بود،گرسنه‌‌ی کیک.کیک دوقلورا بازکردم.راضی شد یکی راخودش نوش‌جان کند ودیگری رابه دوستش که تازه باماهمسفرشده بود بدهد..پسرک آرام شد،بعداز خوردن آب خوابید.حواسم به نوع حرف زدن مادر باپسر شلوغش ومهماندار بود،ازنحوه‌ی رفتار و برخوردش خوشم آمد.خوابم نمی‌برد.گوشه‌ چشمی به اوانداختم،او هم مثل من بی‌قرار بود؛بی قرار رسیدن به مقصد. سرحرف رابازکردم.گفتم اهل کجایید؟گفت:فلان شهر،وقتی که باهم آشنا شدیم، شروع کردیم به زبان محلی حرف زدن. درخلال حرف‌هایمان درمورد پدرومادر حرف زدیم.گفت یک سال است که پدرم را ازدست داده‌ام، هرهفته که بامادرو خواهرهایم سرمزار پدرمی‌رویم زار زار گریه می کنیم و ضجه می زنیم،انگارهمان روز مرده است.

تصویرمزار پدر،عکس قبرپدر

باحسرتی اندوهگین ادامه داد؛ببین!خواهردوتامیشه ،بچه دوتامیشه‌،برادردوتا میشه؛ ولی پدرومادرازهرکدام فقط یک عدد است،اگرازدست رفتند دیگر پدرومادری وجود ندارد؛یعنی امکان دوتا مادر داشتن محال است. امکان دوتاپدرداشتن محال است.ولی امکان دوتاخواهر،دوتابچه ودوتابرادر داشتن محال نیست،با حسرتی جان‌سوز حرف می‌زد، سخنانش از عمق دل برمی‌آمد.همینطور که حرف می‌زد اشک درچشمانش حلقه زده بود،چشمان من رسواترازاوبودند به زور قطره‌های اشکم راجمع وجورکردم، حرفش که تمام شد سکوت کردیم. به آرامی به صندلی تکیه دادم و غرق فکر درموردحرف‌های او چشمانم رابستم.

 11 نظر

پذیرش مهمانی اهل ساز و آواز

26 آذر 1395 توسط زهرا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:دعوت هر مسلمانی را تازمانی که ساز و آواز راه نیندازند،بپذیر؛پس اگر ساز و آواز به راه انداختند، دعوتشان را قبول مکن.

_________________________________

المعجم الکبیر:ج 1، ص84،ح10028

منبع:فرهنگ نامه مهمانی،ص 108

 نظر دهید »

به کارگرفتن مهمان

16 آذر 1395 توسط زهرا

به نقل از عبید بن ابی عبدالله بغدادی،ازکسی که به او خبرداد:مهمانی برای امام رضا علیه السلام وارد شد.امام تا پاسی از شب، نزد او نشسته بود و با وی سخن می گفت که چراغ، کم نور شد.مرد، دستش را دراز کرد که آن را درست کند؛اما امام رضا علیه السلام وی را ازاین کار، بازداشت و خود، به درست کردن چراغ پرداخت.

سپس به او فرمود:«ما قومی هستیم که از مهمانانمان کار نمی کشیم».1

________________________________

1.الکافی،ج6،ص 283،ح1

منبع:فرهنگ نامه مهمانی،محمدی ری شهری،ص 73

 نظر دهید »

مرواریدی درصدف

16 آذر 1395 توسط زهرا

نگین دانشجواست .اوایل آشناییمان چادری بودولی اعتراف می‌کرداصلاحجاب رادوست ندارد وپدرش مجبورش کرده تاچادرسرکند.باهم قراردوستانه ای گذاشتیم تادرباره ی حجاب بحث کنیم وبه نتیجه ای برسیم.بعدازچند جلسه متقاعد شد.بعد ها هرازگاهی همدیگررامی‌دیدیم ومن ازاین ماجراخیلی خوشحال وراضی بودم که نزدیک عیددوستش گفت :نگین چادرسرنمی‌کند که هیچ… باوضع بدی هم می‌گردد.انگارکاسه ای آب داغ روی سرم ریخته باشند؛اصلا انتظارچنین رفتاری راازاونداشتم.زنگ زدم وقرارگذاشتیم به بوستان بانوان برویم.حدودا سه ساعتی باهم بودیم .ازاودلیل تغییرعقیده اش راپرسیدم.گفت:من باسایرتکالیف مثل نمازوروه مشکلی ندارم ولی درحجابم دائم تنزل دارم؛گاهی چادرسرمی کنم واحساس می کنم آزادی راازمن سلب می‌کندوگاهی هم بامانتو می‌گردم ودرونم متلاطم وناآرام می‌شود.فکرمی‌کنم اضطراب وعذاب وجدانی که بدون چادر به سراغم می‌آید ازتربیت دوران کودکی ام نشات می‌گیرد.

باکمی مکث،تمام آنچه راکه درذهنم ازحجاب واینکه گرایش ونیازانسان به آن یک امردرونی وفطری است وربطی به تربیت ندارد وحتی کسی که درخانواده ی بی‌دین بزرگ شده است،چنین احساس نیازی می‌کند.باوجوداینکه مااکثرا مادرچادری ودختر مانتویی راباهم می‌بینیم ولی درمواردی برعکس این مسئله هم اتفاق افتاده؛یعنی مادرحجاب کامل نداشت ولی دخترباعشق چادرش را سرمی‌کردوهمراه مادرش بیرون می رفت.واین نشانگرآن است که دختر به ندای درونی وفطری اش جواب داده وآن راخاموش نکرده و…رابیان کردم.درهاله ای ازسکوتی که بین ماحاکم شده بود قدم می‌زدیم که او سکوت راشکست وشروع کرد به تعریف ازبوستان وتوصیف احساس خودش نسبت به آن:واقعا این جا حس خوبی به آدم دست می‌دهداحساس نوعی آرامش وآزادی می‌کنم .همیشه بامحمد درپارک محلمان قدم می زنیم وورزش می‌کنیم ولی آن جااین حس خوب بهم دست نمی‌دهد.دقیقا حس مرا نسبت به چادر به این بوستان تعمیم داده بود.آرامش؛ آزادی؛حس‌خوب

گفتم :من همین حس رانسبت به چادردارم،این بوستان باحریم‌های اطرافش مانع اشراف نامحرمان به داخل آن می‌شوداین حفاظ هایی که دورتادور آن کشیده شده است باعث ایجاد آرامش وآزادی حقیقی درتوشده است.چون توراازنگاه مزاحم دور می‌کنند یک حس خوب وآرامش درونی به تودست می‌دهدحرفم تمام شده بودوبانگاهم منتظرتاییدش بودم.اوهم به علامت تایید سرش راتکان دادو…  .بعدازیک هفته دوباره همدیگررادیدیم درخلال حرف هایی که باهم می‌زدیم گفتم:ماباید به حدی ازیقین واعتقاد برسیم که تحت هیچ شرایطی حجاب راکنارنگذاریم وآن راحفظ کنیم.اوهم درحالی که سرش راتکان می داد،گفت:دقیقا من الان به این نتیجه رسیده ام…نگین باحرف های آن روزش به من اطمینان داد که ازته قلب به حجاب ایمان دارد.

تصویر صدف و مروارید

 4 نظر

پذیرش مهمانی مشرک،منافق و فاسق

14 آذر 1395 توسط زهرا

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله:اگر مشرکی یا منافقی مرابه[خوردن]شتری هم مهمانی کند،دعوتش را نمی پذیرم و این،از دین است.خداوند عزوجل به من رضایت نداده است که عطای مشرکان و منافقان و خوراک آنان رابپذیرم!1

المعجم الکبیر-به نقل از عمران بن حصین-:پیامبر خداصلی الله علیه و آله از پذیرفتن مهمانیِ فاسقان،نهی فرمود.2

______________________________________

1.الکافی ،ج 6،ص274،ح 1

2.المعجم الکبیر،ج 18،ص 168 ح376

منبع:فرهنگ نامه ی مهمانی، محمدمحمدی ری شهری،ص108

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • زفاک
  • غزال
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس