کار که عیب نیست!
18 آبان 1395 توسط زهرا
یک روز در بازار ابراهیم را دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود و به اصطلاح باربری میکرد. کارش که تمام شد جلو رفتم و بعد از سلام گفتم:«برای شما زشته!این کار باربرهاست نه کار شما!»نگاهی به من کرد و گفت:«کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کار برای خودم هم خوبه،مطمئن میشم که هیچی نیستم، جلوی غرورم رو میگیره.»گفتم:اگر کسی شمارو اینطور ببینه، خوب نیست،ورزشکاری،قهرمان والیبال و کشتی هستی، خیلیها میشناسنت.»خندید و گفت:«همیشه کاری کن که اگر خدا تورادید، خوشش بیاد،نه مردم.»
منبع:هادی(خاطرات کوتاه از شهید ابراهیم هادی)،یازهرا،1395،ص12.