کار که عیب نیست!
18 آبان 1395 توسط زهرا
یک روز در بازار ابراهیم را دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود و به اصطلاح باربری میکرد. کارش که تمام شد جلو رفتم و بعد از سلام گفتم:«یرای شما زشته!این کار باربرهاست نه کار شما!»نگاهی به من کرد و گفت:«کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کار برای خودم هم… بیشتر »