• تماس  

اولین نذری غدیر

07 مهر 1395 توسط زهرا

عصرروز قبل،تصمیم گرفتیم. در یخچال را باز کردم تقریبا همه چیز آماده بود.چند خرید کوچک لازم بودکه باید نگار انجام می‌داد.از بس منتظر ماندم که علف زیر پایم سبز شد،ازنگارخبری نشد.ساعت 7 بعد ازظهر،زنگ زد و باعذرخواهی گفت:من نمی‌توانم بیایم،خریدها را هم انجام نداده‌ام.تمام برنامه ‌هایم به هم ریخت .برنامه‌ی جایگزینی نداشتم،وقت چندانی هم  برای خرید و تهیه‌ی غذای مورد نظر نداشتم .بی حوصله شدم ودرحالی که مایوسانه به صندلی لم داده بودم، علی آمد؛گفت چته؟چی شده؟گفتم:هیچی!چرا انقدر بی‌حوصله‌ای؟پس نذریتون کو؟گفتم :هیچی نگارنیومد؟اینکه ناراحتی نداره.گفتم:نمیدونم چی کارکنم؟باکمی مکث گفت: خب شربت پخش می کنیم؟باتعجب پرسیدم چه جوری؟یخ ازکجا بیاریم؟مسجد محل که باهاشون هماهنگ نکردیم؟گفت:دوپارچ شربت که این حرفارو نداره ،شربت هارو آماده کن میام.شربت شاه توت را ازیخچال آوردم،یخ های قالب کم بود بقیه ی یخ ها را هم شکستم.با یک جعبه شیرینی ویک بسته لیوان یک بارمصرف رسید.گفت: سینی رو پرکن بده.پرسیدم:کجا پخش می کنی؟همین کوچه‌ی خودمون(کوچه‌‌ی ما دست کمی از اتوبا ن نداشت،کوچه‌ای طویل که از یک طرف به اتوبان باز می شد واز طرف دیگر به خیابان اصلی).در حالی که سرم رابه نشانه‌ی تایید و تحسین تکان می‌دادم ،شربت ها راتند تند ریختم.یاسین هم از پنجره‌ی آشپزخانه،کوچه راتماشا می کرد.وقتی علی مشغول پذیرایی ازرهگذرها بود؛داد می‌زد بابا!پشت سرت!ماشین‌ها!ماشین‌ها!

 تصویر شربت نذری

 این بودماجرای اولین نذری غدیر ما واولین کلید شناخت من از غدیر.الان می‌دانم که اگر روز عید غدیر،نگار نیاید می توانم 19ذی الحجه را هم، غذای نذری بپزم،حتی بیستم ذی الحجه هم می توانم غذای نذری بپزم،زیرا غدیر فقط یک روز نیست.بلکه سه روز است،ما ایام غدیر«ایام الولایه» راداریم،ما سه روز غدیر داریم نه فقط یک روز غدیر.

 4 نظر

. منظور از فراغت و منصوب كردن چیست؟

01 مهر 1395 توسط زهرا

 منظور از فراغت و نصب کردن در آیه‌ی 7سوره‌ی شرح چیست؟
 فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب‏،آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن.

از آغاز حركت از مدينه به سوى مكه تا بازگشت به مدينه آيات بسيارى بر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله نازل شده كه تعدادى از آنها مربوط به حج است، ولى 21 آيه مستقيماً درباره غدير و پيام آن استوآیه‌ی فرغت فانصب یکی ازآیاتی است که در حجة‌الوداع برپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد.نقطه‏‌ا‌ى كه ارتباط دقيق اين آيه را با غدير روشن می‌كند فهميدن متعلق دو كلمه‏ «فَرَغْتَ» و «فَانْصَبْ» است. آيا منظور فراغت از چه كارى و منصوب كردن چه كسى به چه منصبى است؟ احاديث وارده در تفسير آيه به غدير، بر اين دو نكته تأكيد خاصى دارند.

درباره متعلق‏ «فَرَغْتَ» سه جهت به چشم مىی‌خورد كه منظور از همه آنها يك مطلب است، ولى هر يك از بُعد خاصى به مسئله می‌نگرد:

1. اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ‏[1] …، اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ‏[2] …

در اين روايت دو بُعد زمانى مورد تأكيد قرار گرفته و نشان دهنده آن است كه منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير پس از مراسم حج، آن هم در سال حجة الوداع انجام گرفته است.

2. اذا فَرَغْتَ مِنْ دُنْياكَ‏[3] …

در اين مورد اشاره به نصب مقام ولايت در آخر عمر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله است.

3. اذا فَرَغْتَ مِنْ نَبُّوَتِكَ‏[4] …، اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضَ‏[5] …، اذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ[6] …

در اين سه مورد آخرين رسالت بودن ابلاغ حكم ولايت مورد توجه است، و اين نكته با سه تعبير متفاوت مطرح شده است: نبوت، يعنى پس از انجام همه آنچه به عنوان نبوت بر عهده حضرت بود. اقامه فرائض، يعنى ولايت آخرين واجبى است كه پس از همه آنها اعلام شد. اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى ماند كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.

تصویر غدیر،عکس نوشته غدیردرباره متعلق‏ «فَانْصَبْ» بايد توجه داشت كه فعل «نَصَبَ» به معناى منصوب كردن دو مفعول مى‏خواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب‏ می‌گردد. مفعول اول در شش حديث با ذكر نام حضرت به صورت «عَلِيّاً» آمده و در يك مورد «اميرالمؤمنين» آمده و در مورد ديگرى هم «عَلَمَكَ» ذكر شده است. مفعول دوم هم در يك مورد «وَصِيّاً» آمده، و در يك مورد «اماماً» ذكر شده، و در دو مورد «عَلَماً» مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه «لِلْوِلايَة» آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:

1. فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.[7]

2. فَانْصِبْ عَلِيّاً.[8]

3. فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.[9]

4. فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.[10]

5. فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.[11]

6. فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.[12]

7. فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.[13]

هر يك از اين كلمات نيز يادآور بُعدى از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين عليه السلام است.امامت به معناى پيشوايى و رهبرى مردم، وصايت از بُعد جانشينى پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله، عَلَم بودن به معناى انحصار و تنها نشانِ هدايت بودن على بن ابى طالب عليه السلام است.

______________________________

[1]  بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91.
[2]  بحار الانوار: ج 36 ص 133.
[3] مناقب ابن شهر آشوب: ج 2 ص 226.
[4]  تأويل الآيات: ج 2 ص 811.
[5]  شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270.
[6]  مناقب ابن شهر آشوب: ج 2 ص 226.
[7]  بحار الانوار: ج 36 ص 133.
[8]  شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270.
[9]  مناقب ابن شهر آشوب: ج 2 ص 226.
[10] مناقب ابن شهر آشوب: ج 2 ص 226. شواهد التنزيل: ج 2 ص 451 ح 1116.
[11]  تأويل الآيات: ج 2 ص 811، 812. بحار الانوار: ج 36 ص 133 ح 87.
[12]  بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91.
[13]  بحار الانوار: ج 38 ص 142 ح 105.
               منبع اصلی: انصارى، محمدباقر، غدير در قرآن، قرآن در غدير، 3جلد، ج 1،صص49-25،دليل ما - ايران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.

 

 2 نظر

مباهله درغدیر

31 شهریور 1395 توسط زهرا

 

هنگامى كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله على علیه‌السلام را در روز” غدير خم” به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه” هر كس من مولى و ولى او هستم على مولى و ولى او است” چيزى نگذشت كه اين مساله در بلاد و شهرها منتشر شد[1]حارث فهرى برخاست و با لسانى تند و با جسارت در برابر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله قرار گرفت و گفت: «وقتى قرار شد تو رسول اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت باشند، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشته‏‌اى»؟! پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود: «من اين مقامات را تعيين نكرده‏‌ام، بلكه خداوند معين فرموده است.».حارث دوباره گفت: تو را به خدايى كه خدايى جز او نيست، آيا اين حتماً از طرف خداست و از طرف خودت نيست؟!

آنگاه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود: اى حارث! از خدا بترس و از آنچه درباره دشمنى على بن ابى طالب بر زبان آوردى حضرت فرمود: به خدايى كه جز او خدايى نيست اين از طرف خداست نه از پيش خودم- و اين را سه بار تكرار فرمود-توبه كن.

حارث سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا! اگر محمد در آنچه می‌گويد صادق و راستگوست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى بر ما نازل كن كه انتقامى دراولينِ ما (منكرين ولايت) و نشانه‏‌اى براى آيندگان ما باشد؛ و اگر آنچه محمد می‌گويد دروغ است عذابت را بر او نازل كن».

در آن هنگام  آیاتی ازجمله آیه‌ی 31 سوره‌ی انفال نازل شد: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّ بَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّ بَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»: «خدا آنان را عذاب نمی‌كند در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمی‌كند در حالى كه استغفار كنند».

تصویر غدیرخم

با اين آيه در حضور پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله عذابى نازل نمی‌شد و در صورتى درخواست حارث عملى می‌شد كه از حضور آن حضرت خارج شود. راه ديگر توبه بود كه حارث از سخن خود باز گردد. لذا پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به او فرمود: اى حارث! يا توبه كن و يا از پيش ما برو! حارث گفت: اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى، چرا كه با اين برنامه تو ، بنى هاشم همه مناقب عرب و عجم را به خود اختصاص دادند! حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارك و تعالى است.حارث گفت: «اگر اين گونه است اعلام می‌كنم كه قلبم توبه را نمی‌پذيرد، ولى از حضور تو می‌روم»! آنگاه برخاست و به سرعت به طرف شترش رفت و سوار شد و حركت كرد.

اكنون دو عذاب الهى با هم نازل شد در حالى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و اصحابش از فاصله‏‌اى او را می‌ديدند. خداوند پرنده‏‌اى را از آسمان فرستاد كه در منقار او ريگى به اندازه عدس بود. او آن ريگ را بر سر حارث رها كرد و از سر او وارد شد و از دُبُر او خارج گرديد. حارث بر زمين افتاد در حالى كه پاهايش را بر زمين می‌کوبيد. در همين حال ابر سياهى ظاهر شد و رعد و برقى زد و صاعقه‏‌اى پديد آورد كه بر بدن حارث خورد و او را سوزانيد.

در آن لحظه جبرئيل نازل شد و اين آيات را آورد: «سَأَلَ سائِلٌ‏ بِعَذابٍ واقِعٍ‏. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ»: «درخواست كننده‏اى عذاب‏ واقع را درخواست كرد كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج‏ها بود».

پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به اصحابش فرمود: اكنون به طرف او برويد كه آنچه از خدا خواست بر او رسيد، چنانكه خداوند عزوجل ی‌‏فرمايد: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»:«ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد».

آنگاه اين آيه نازل شد: «أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»*: «آيا به عذاب ما عجله می‌كنند»؟!

اين بود ماجراى مفصل حارث فهرى و سنگ آسمانى كه در آخرين ساعات مراسم سه روزه غدير اتفاق افتاد و مُهر تأييد الهى را بر سطر نهايى آن زد.[2]

________________________________

[1]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28جلد، ج 25،ص 8،دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش.

[2]. انصارى، محمدباقر، غدير در قرآن، قرآن در غدير، 3جلد، ج1،ص396-392،دليل ما - ايران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.

 1 نظر

قرآن درغدیر،غدیر در قرآن

28 شهریور 1395 توسط زهرا

 

قرآن را با غدير، و غدير را با قرآن بشناسيم. قرآن افق بلندى است كه بخشى از آن به غدير تعلق دارد، و غدير درياى عميقى است كه بخشى از آن به قرآن متعلق است. نقطه تلاقى قرآن و غدير هيجان‏انگيز و زيباست، آنجا كه آب‏هاى بيكران غدير به دور دست‏هاى نورانى قرآن می‌پيوندد و تابلوى بلند «انّي تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى‏ يَرِدا

عَلَىَّ الْحَوْضَ» را تا بلنداى آسمان بالا می‌‏برد، و قلب‏ها را با اين شعار نورانى بهشتى می‌نمايد.عکس نوشته غدیر،تصویر عید غدیر

 

اين در متن اعتقاد ماست كه قرآن ختم رسالت بود و در غدير معرفى شد، و غدير ختم ولايت بود كه در قرآن معرفى گرديد. ما معتقديم كه قرآن قانون نامه ابدى اسلام بود كه غدير ضامن ابديت آن شد، و غدير معرّف ابدى مجريان قانون الهى بود كه با قرآن ضمانت شد.

در تفكر ما قرآن اساس نامه دين است كه در جاى جاى اعتقاد و اخلاق و عمل ما پرونده دارد، و غدير ريشه معنويت ماست كه انديشه و رفتارمان را در دايره روحانى خود جاى داده است.[1]

_____________________________

[1] انصارى، محمدباقر، غدير در قرآن، قرآن در غدير، 3جلد، ج 1،ص5،دليل ما - ايران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.

 2 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس