بامادرشوهر رو به سوی رضوان یا گرداب گناه
22 دی 1395 توسط زهرا
عازم جشن عروسی برادر شوهرش بود.میگفت:به خاطر کار شوهرم نمیخواستیم برویم.ولی خانواده شوهرم اصرار دارندکه بایدمن باشم. .خیلی مرا دوست دارند ،مادرشوهرم می گفت،مریم حتما بایدبیاید. گفتم: چه خوب، الان بعضی ازعروس ها بامادرشوهرشان رابطهی خوبی… بیشتر »